۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

"ابو پان تُرک" و امام نقی

«ابو پانِ تُرک» بر امام وارد و عارض شد: یابن رسولولا! شاهنامه کتابیست جعلی و نژادپرستانه که در آن به زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی توهین شده، دیگران را به خشونت ترغیب می‌کند و ... امام فرمودند: تا اینجا نظر من و تو یکی است. سپس شجرۀ طیبه را در حالت آماده‌باش کامل قرار داده و پرسیدند: نظرت راجب قران نقید چیست؟ ابو پان گفت: کلام خداست، برای زنان و دگراندیشان مذهبی احترامی ویژه قائل است، منطبق بر منشور جهانی حقوق بشر است، و خلاصه کتاب صلح و رحمت است! حضرت تبسمی زده، شجره طیبه را غلاف کرده، و فرمودند: لعنت خدا بر شوونیسم فارس که میان ما و شما جدایی انداخته است. "صحیفه بوزقوردیه - باب ینی چری "  

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

مغولان با اسم هلاکو آمدند و با نام انوشیروان رفتند




این عکس نشانگر سکه ای ارزشمند و تاریخی است متعلق به آخرین زمامدار ایلخانان مغولی ایران که نام ایرانی "انوشیروان عادل" را برای خود بر گزید ! سکه ارزشمند در موزه آذربایجان تبریز ، در بخش سکه های تاریخی و مهر ها نگاه داری می شود و این گنجینه ارزشمند به کوشش شادروان استاد ترابی سکه شناس برجسته تبریزی فراهم امده و بی گمان یکی از ارزشمند ترین گ نجینه ها و کلکسیون های سکه در ایران است . ارجمندی این سکه نه تنها به دلیل تاریخی بودنش ، بلکه از آن روی است که ارج و توان مندی فرهنگی ایرانیان را نشان می دهد و گواهی بر این نکته مهم است که بازماندگان چنگیز خوی وجشی گری و بیابان گردی را رها ساخته و سعی دارند ارج و شان و آوازه را از ایرانیگری و نام پر آوازه ، انوشیروان ساسانی و عدلش بر گیرند و خود را ایرانی جلوه گر دهند !!! انوشیروان عادل مغولی در سالهای میانی سده هشتم و تا 756 هجری (1352 میلادی) ، با پشتیبانی آل چوپانیانی زمامداری کرد که قدرت را در ید خود داشتند و شاهزاده مغولی تبار را به عنوان بازیچه ای در دستان خود داشتند و برای فراگیر ساختن مشروعیت خود ،به جای توسل به نامهای مغولی ، واژه انوشیروان عادل را برای زمامدار مغولی برگزیدند ! مغولان در سال 617 هجری به ایران تاختند ... یورشی وحشیانه و خونین که در تاریخ ایران و جهان کمتر مانندی بتوان برای آن یافت ... اسناد و نوشتار های تاریخی نشان می دهد که اتفاقا ایرانیان در مقام مقایسه با دیگر مللی چون چینی ها و روسها و هندیان بسیار بیشتر به مقاومت در برابر این سیل جانسوز برخاستند .. اما مدافعان گاهی تاوان سهمناکی پرداختند ... وحشیان مغول حتی بر کودکان و زنان و پیرسالان بی دفاع نیز رحم نکردند ... صد ها هزار نفر در سبزوار و نیشابور و هرات قتل عام شدند و جوینی ادیب و سیاست مدار آن زمان پیرامون کشتار مردم نیشابور در تاریخ جهانگشای جوینی چنین می نویسد : در روز چهارشنبه دوازدهم صفر سال 618 حمله آغز گردید . نوادگان چنگیزی با هلاکو زمامداری رسمی را بر ایران زمین آغاز کردند و خود را زمامداران " ایران زمین"خواندند ! این گونه بود که توان مندی و ریشه دار بودن ایرانیان و بالندگی فرهنگ ایرانی دیگر بار رخ نمود ... مغولان به سرعت در آداب و رسوم ایرانی حل شدند و بر گزار کننده نوروز .. اختیار را یکسره به دبیران و کار گزاران ایرانی چون خواجه نصیر الدین طوسی ها و جوینی ها و خواجه رشید الدین فضل الله ها سپردند و دیگر بار اثر بخشی و توان مندی فرهنگ ایرانی آشکار شد ... ایرانیان به مدد فرهنگ و تاریخ ، شمشیر مغولی را به خدمت خود گرفتند و عباسیان بغداد را بر انداختند ! آمده بودند تا به مدد شمشیر بر ملتی تاریخ ساز و دیرین چون ایران غالب شوند !نتوانستند و در کمتر از چند دهه خود یکسره ایرانی شدند و ذوب در حلالی توان مند به نام فرهنگ ایرانی ! این گونه است که نام نواده چنگیز به انوشیروان عادل بدل شد تا آخرین میخ بر تابوت وحشیگری و بی فرهنگی مغولی زده شود ! 

۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

"زنده باد تفرقه" ... قانون جنگل همچنان پابرجاست پس "تفرقه تان مبارک"

خبری بیرون آمد در مورد پس گرفتن امضای تعدادی از اعضای شورای ملی و در کمال تعجب دیدیم که عده ای ظفرمندانه شروع به پایکوبی و شادباش به یکدیگر کردند. گویی پیروزی ای حاصل شده یا قله ای را فتح کرده اند!  نخست اینکه ساختار و دستیابی به یک اتحاد همانقدر که ارزشمند است  بدست آوردنش سخت و دشوار است و دلیل ارزشمند بودنش هم این است که آسان بدست نمیاید. به هر روی همینکه گروههای سیاسی به این باور رسیده اند که تنها در قالب اتحاد است که می توانند موفق شوند و شروع به بحث و گفتمان در این باره شده اند خود گام بلندی است و باید این را به فال نیک گرفت. در طی دهه های قبل هیچ گفتمان جدی ای در اینباره صورت نگرفته است و این خود جهش خوبی است برای دستیابی به آرمانهای یک ملت که تنها با یک اپوزیسیون قدرتمند و مشروع است که می توان به آنها دست یافت زمانی که مخالفان گرد هم آیند. بنابراین در اینگونه موارد چیزی که طبیعی است مجادله ها و قهر و آشتی هایی است که در نهایت به پیمانی مشروع و جامع ختم خواهد شد. کیست نداند این راهی گریز ناپذیر است و کیست نداند یک اپوزیسیون متحد است که می تواند نماینده واقعی مردم ایران باشد.
اما چیزی که جالب بود این است که در کمال شگفتی دیدیم بعضی از دوستان بابت مشکلات پیش آمده جشن گرفته اند! انگار به هدفی که داشتند رسیده اند ! به این دوستان باید گفت "تفرقه تان مبارک".
حرکت شما مثال همان تیم فوتبالی است که مدافعش توپ را وارد دروازه خودی می کند و عوض ناراحتی شروع به شادمانی می کند چون گلی را به ثمر رسانده است. صحبت از شورای ملی نیست. با گفتمانی دلسوزانه همه می توانند در کنار هم و یک خواسته مشترک گرد هم آیند و شورا یا مجلسی ملی تشکیل بدهند. چیزی که در اکثر اپوزیسیون های دنیا تست شده و نتیجه اش هم معلوم است.  صحبت از یک اقبال عمومی و خواست همگانی است که دیر یا زود باید به آن رسید وگرنه در همین منجلاب ضد انسانی باید دست و پا زد. سوال اینجاست خوشحالیتان بابت چیست؟ بابت حصول تفرقه؟ پس باید به این دوستان گفت "زنده باد تفرقه" پیش بسوی ایرانی نابود و مردمی سرکوب شده و گشنه و اپوزیسیونی بدرد نخور ! قانون جنگل همچنان پابرجاست پس بکشید تا زنده بمانید. تبلیغ خود و تخریب دیگری همچنان وجود دارد تا ضامن حیات جمهوری اسلامی شود. اما این را نیک بدانید این رفتار شما خواسته ملت ایران نیست. ملتی که امثال نسرین ها و ستارهایش و مختاری ها و نداها و سهراب هایش خود را فدا کردند تا من و تو  نفس بکشیم. من و تویی که عرضه "ما" شدن نداشته باشیم چگونه می توانیم راهشان را ادامه بدهیم. کافیست نگاهی به سر در وبلاگ ستار بیاندازید تا "چو ایران نباشد تن من مباد" آن لرزه به اندامتان بیاندازد. آری این ایران است که ارزش دارد نه گروههای اپوزیسیون متفرق! شما زمانی ارزش دارید که نماینده یک خواست عمومی باشید نه دستگاه عریض شعار پراکنی. شعار های دهن پرکن مجزای شما برای این مردم نه آب می شود نه نان و تنها اتحادتان است که بدرد این مردم می خورد. حال خوش باشید و به هم شادباش بگویید.
پاینده ایران پاینده ایرانی

۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه

چهره کریه عده ای پانترک عریانتر از هر وقت ... فرهنگ و صبر و شعور ایرانی این جرات را به آنان داد تا در پایتخت شعار خلیج ع ... سر دهند

قلب آذربایجان مهد ناسیونالیسم ایرانی چندی است از وجود زالوهای مزدور بدرد آمده است. بی شک ایرانیان علی الخصوص آذری های غیور به مجود این ننگ ( پانترکیسم ) واقفند و سالیان درازی است که با آن در تقابلند. آنها یکبار در 21 آذر هزار و سیصد و بیست و پنج جواب این میهن فروشان سر در آخور اجنبی را دادند اما گویی این ویروس مجددا در سایه حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی ریشه دوانده است. در بازی پرسپولیس و تراکتور شاهد حظور چندین هزار نفری طرفداران تراکتور بودیم. بازی ای که مسائلی بسیاری در بر داشت علی الخصوص نقاب از چهره کریه فاشیست پانترکی برداشت. نکته جالب توجه این بود که حمایت جمهوری اسلامی از این افراد عیانتر و عریانتر از گذشته خود را نشان داد. جایی که حتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با تمامی دستگاههای عریض و طویل فیلترینگش که بر کسی پوشیده نیست در برنامه نود آن شعار "هارای هارای" عده ای مزدور رو پخش کردند. آنهم در صدا و سیمایی که اتاق های آنالیز و سد های اطلاعات و اطلاعات سپاه در تعیین مشی فکری و تبلیغی جامعه نقشی اساسی داراست.
اما مساله صرفا این نیست. هر کسی که یکبار به استادیوم رفته باشد به خوبی این موضوع را می داند که رد کردن یک فندک در پاره ای از مواقع کاری است نشدنی. حال کدام عقل سالمی باور می کند که یه تماشاگر بنر به چالش کشیدن دولت جمهوری اسلامی را براحتی با خود به داخل ببرد بدون اینکه هماهنگی ای صورت گرفته باشد ؟

در مملکتی که وکیلش که کارش اعتراض است حق اعتراض ندارد و دانشجویش حق سوال پرسیدن ندارد و مجلسش با گوشه چشمی برای سوال و بازخواست وتو می شود چگونه می شود عده ای براحتی این بنر را داخل برده باشند ؟

امروزه بر هر کسی که چندین بار بازی های تراکتور را دنبال کرده باشد به خوبی عیان است که عده ای مزدور جیره خوار هستند که بطور سازماندهی شده در تمامی بازی های این تیم حظور فعال دارند. عده ای که صرفا برای استفاده ابزاری و سر دادن شعار های ضد ایرانی سازماندهی شده اند. مسلما بزرگترین دشمن این گروه خود مردم آذربایجان هستند. مردم ایران ملتی با فرهنگ و صبوراند و تاکنون این عده را هموطن معترض می دانستند. مردمی که خود نان شب ندارند بخورند و با هزاران هزار مشکل دست و پنجه نرم می کنند مردمی که توسط اشغالگران وطن شدیدا سرکوب شده اند و جر هم کسی را ندارند. ولی صبر و تحمل و بردباری ملت ایران این جرات را به این مزدوران بی ریشه داده است تا اینبار لجن پراکنیشان را در پایتخت به نمایش بگذارند. در این بازی از بین چندین هزار نفر تماشاگر تراکتور عده ای 15- 20 نفری اقدام به در آوردن پیراهن کردند تا به سبک ترکیه ای مثلا خود را غمخوار زلزله زدگان آذربایجان نشان دهند. با تبلیغات مسموم و ساپورت سایت های مزدور دیگر تماما سعی کردند این استفاده ابزاری از خون هموطنانشان را به تمامی هواداران نسبت دهند. مردمی که بجای تقلید از اجنبی در کوتاهترین زمان ممکن از جای جای میهن با ارسال کمکهایشان اعم از پتو و لحاف و مواد خوراکی تا خون و شیره وجودشان به یاری برادران و خواهرانشان شتافتند شعور و فرهنگشان را با اقتدار ملی و همگانی نشان داده اند. جای جای ایران امواج کمک های مردمی اش به آذربایجان سرازیر شد تا نشان دهد ایران جای "من" نیست و طی هزاران سال این "ما" بوده که برقرار بوده است. رژیم جمهوری اسلامی همانند مزدوران پانترکش بارها اثبات کرده تا چه اندازه تلاشش را برای تفرقه افکنی ادامه می دهد تا جاییکه کمک رسان های به زلزله زدگان را مستقیما به اوین فرستاد ! و اینک نوچگان و کاسه لیسانی که سرشان در سه آخور جمهوری اسلامی و ترکیه و باکو وقاحت را به حدی رساندند تا در پایتخت کشور شعار ضد ایرانی خلیج ع... را سر دهند.





وای به روزی که خشم این مردم دامنگیر مزدورانی شود که به هویت ملیشان دست درازی کردند.
پاینده ایران . پاینده ایرانی