۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

۲۱ آذر روزگریز اهریمن فرخنده باد / آذربایجان،آذرعشق تو ،همواره دردل ماست

هم میهن، پس ازوقایع دردناک شهریور 1320 ارتش سرخ شوروی به رهبری استالین کمونیست ناجوانمرانه پای تجاوز به خاک پاک بخش وسیعی از آذربایجان و برخی نواحی همجوارگذارد. پس از این تجاوز ناجوانمردانه در شرایطی که ارتش ایران در محاصره کامل نیروهای متفقین بود،عوامل این سرکارگر سابق وقسی القلب (استالین) با خدعه و نیرنگ تولید حزب دموکرات! به سر سپرده گی یک خود فروش مغزی و وطن فروش عقده ای به نام پیشه وری تلاش کردند که با ملی نشان دادن این اشغال بیشرمانه، آذربایجان استوار را به اردوگاه دیکتاتوری کمونیستها پیشکش نمایند!
بدین ترتیب ملت مظلوم ولی قهرمان آذربایجان به پا خاستند و ضمن مقاومت در مقابل قوای اشغالگر در مقابل خصم جانانه ایستادند، بطوریکه ارتش با پشتیوانه مردم آذربایجان وبه نماینده گی از طرف همه میهن دوستان به فرستاده گان استالین پیغام دادند،«حتی اگردستانمان را قطع کنید سند جدایی آذربایجان را امضاء نخواهیم کرد!»

میر جعفر پیشه وری، مانند همه ریاکاران تاریخ دو رو داشت، رویه ای موجّه قبل از حاکمیت فرقه دمکرات آذربایجان، که خود را با روزنامه ی" آژیر"و "حزب دمکرات ایران" و "روزنامه آذربایجان جزء لاینفک ایران" معرفی کرد و اندیشه های آزادی خواهانه و وطن پرستانه از خود نمایش داد.
اما دوران ِ پس از آن، هفده ماه پر دغدغه و نفس گیر برای ایران بود، دورانی که معمولن پیشه وری با آن شناخته می گردد. این هفده ماه، زمان اقتدار اوست که پرچم، پول و زبان رسمی را تغییر داد و ارتش جداگانه ساخت و سازکار جدا از ایران تشکیل داد. و همان فرد آزادی خواه و موجه دیروزین، یک سال بعد گفت :
«آذربایجان ترجیح می دهد به جای اینکه با بقیه ایران به شکل هندوستان اسیر درآید، برای خود ایرانی آزاد باشد» و « چنانچه تهران راه ارتجاع را انتخاب کند، خداحافظ. راه در پیش. بدون آذربایجان به راه خود ادامه دهد اینست آخرین حرف ما»
گوینده این سخنان کسی نبود جز پیشه وری، همان کسی که یکسال قبل، به میان کشیدن «پای همسایگان را در مبارزه اجتماعی و داخلی...، از اسم آنها سوء استفاده کردن ...» را خیانت دانسته و به سید ضیاء، حمله می کرد که چرا می خواهد با «شعار های تاریک»، « وحدت و یگانگی ملی» را متزلزل کند. همین فرد از ضرورت تشکیل دولت مقتدر ملی سخن می گفت و می خواست با «مشت محکم» دهان کسانی را که به دنبال راه انداختن «نزاع ترک و فارس» بودند ببندد. از « ارتجاع بین المللی» می گفت که از «وحدت ملت ایران خوشش نمی آید و سعی می کند در پیکر ایران دولت های کوچک کوچک به وجود بیاورد»......
بهرروی پیشه وری که در روز 21 آذر 1324 با حمایت ارتش شوروی در تبریز اعلام موجودیت کرد با پیشه وری آزادیخواه و آرمان خواه که در فقر و تهیدستی می زیست و دارای باورهای ملی و در جهت حاکمیت ملی مقتدر بود، یکسان نبود.! سرنوشت او نیز مانند زندگی پر رنجش، تلخ بود و می توان آنرا تاوان وطن فروشی و اعتماد به همسایه کمونیست شمالی و پشت کردن به کشورش، ایران دانست. مرگ او نیز تلخ تر از زندگی پر فراز و نشیبش بود. هر چند اسناد فرقه هیچگاه از سوی رژیم شوروی و روسیه کنونی فاش نشد، اما ظاهرن مرگ او طیّ تصادفی بوده است، اگر مانند بسیاری از اعضای آواره و متواری فرقه ی دمکرات، سر از اردوگاه های سیبری در نیاورده باشد.
اکنون پیشه وری های معاصر، بی توجه به سرنوشت او، تنها به ۱۷ ماهه او می اندیشند، نه به دوران پیش از ۱۷ ماه و نه به دوران پس از آن، به هیچ کدام، عنایتی ندارند. دورانی که در آن سالهای سخت، پیشه وری از کرده ی خود، بمانند سلف خود "محمد امین رسولزاده"** پشیمان بود و سرنوشتش را حاصل پشت کردن به ملت ایران دانسته بود. پیشه وری های کنونی همان راه را می روند!

هیچ نظری موجود نیست: